#مجموعه_توئیت
Credit یا اعتبار به زبان ساده، و از یه زاویه نگاه متفاوت
1. معمولا وقتی میخوان از دلایل اقتصادی ظهور و افول تمدن ها بنویسن شروع میکنن از این میگن که چطور نیاز به معامله پول رو ایجاد کرد و بعد پول همه رو به نابودی کشوند و با چند تا فحش علیه سرمایه داری تموم میکنن داستان رو، احساسات هم که قوی هستش و کسی نمیتونه مخالفت کنه
2. بیشتر شما فرق پول و اعتبار رو میدونید، و اینکه خب پول بیشتر یعنی رفاه بیشتر و ... ولی اگه بخوایم یکم منطقی به قضیه نگاه کنیم باید در مورد "رشد اقتصادی" صحبت کنیم، رشد کردنه که جستجو برای منابع رو برای مصرف کردنشون به وجود میاره و باعث حرکت جریان سرمایه و نیروی کار میشه
3. جالبه که توی بیشتر تاریخ زندگی انسانی رشد اقتصادی خیلی کم بوده، چون حتی وقتی از منابع بیشتری بهره برداری میکردن افزایش جمعیت اوضاع نسبی رو ثابت نگه میداشت، فکر کنم یه ایده گرفتین که چرا تو ذهن بیشتر ما از دو سه هزار سال پیش تا 400-500 سال پیش یه شکل بوده کیفیت زندگی
4. برای اینکه یکم عددی به قضیه نگاه کنیم تغییر فاحش ارزش سرانه تولیدی هر نفر تو همین بازه 500 ساله از سالی 550 دلار به بیشتر از 8 هزار دلار نشون میده چه رشد اقتصادی عظیمی توی چند صد سال اخیر اتفاق افتاده، ولی چطوری این اتفاق افتاده؟ چی فرق کرده تو این دوره؟
5. اول بهتره با یه مثال ساده فرق پول و اعتبار رو مشخص کنیم
فرض کنید یه من یه بانک تاسیس میکنم همین امروز، D-Bank ، بعد یه مجید تیپیکال میاد یه حسابی باز میکنه و مثلا یه میلیارد توش میذاره، پس الان تو D-Bank یک میلیارد تومن پول نقد هست و یه مجید هم یه میلیارد میتونه خرج کنه
6. حالا شما میای بانک میگی میخوای یه ساختمون تجاری بسازی که مثلا X درصد سود داره و به من مدارکشو نشون میدی و میگی فقط لنگ یه میلیاردی، منم یه میلیارد رو به حساب شما واریز میکنم و قرارداد میبندیم که بعد از یه مدت اصل پول با یه سودی که تورم و هزینه های منو پوشش بده برمیگردونی
7. حالا شما یه میلیارد پول داری تو حسابت، و اینو خرج میکنی برای همون پروژه، مثلا مصالح میخری و از قضا مجید هم مصالح فروشی داره، میری این پول رو میریزی به حساب مجید که مثلا مصالح مورد نیازت رو بخری، الان مجید تو حسابش 2 میلیارد داره، ولی تو D-Bank یک میلیارد بیشتر پول واقعی نیست
8. مجید هم یک میلیاردی که شما براش ریختی به حساب رو میریزه به حساب یه مجید دیگه که صاحب معدن هستش و تو همین D-Bank حساب داره، الان سه نفر در مجموع صاحب 3 میلیارد کالا و پول هستن، ولی تو بانک همون یک میلیارد اول هست، و از نظر تئوریک اون سه نفر میتونن هر وقت خواستن پولشونو بگیرن
9. کلی مجید نه؟ این چرخه ی وام دادن از پول مجید ها و دوباره به کار گرفتن همون پول برای یه معامله دیگه طبق قوانین بانکداری فعلی تو امریکا 7 بار دیگه مجاز هستش که اتفاق بیوفته، یعنی من بانکدار میتونم یک میلیارد مجید رو تبدیل کنم به 10 میلیارد اعتبار بانکی برای شما و ده تا مجید دیگه
10. خب شاید الان بگید اگه اون مجید ها همشون همزمان پولشونو بخوان من فقط یک میلیارد، اندازه 10 درصد اعتباری که دادم به حساب ها پول واقعی دارم،خب حقیقت اینه که D-Bank ورشکسته میشه وقتی همه ی مجید ها هجوم بیارن بهش و پولشونو بخوان، خبری هم از کمک بانک مرکزی و این حرفا نیست #کاسپین
11. این موضوع برای همه ی بانک های دنیا صادقه، یعنی اگه مثلا مجید های المان همشون یهو برن از Duestche Bank پولاشونو بخوان اون بانک فقط اندازه همین حوالی ده درصد تعهدش( credit ای که داده) پول واقعی داره، و مجید ها حتی اگه المانی هم صحبت کنن با دست خالی از بانک بر میگردن
12. همچین وضعیتی یعنی دیگه این چرخه ی " پول بگیر از بانک و بیرون خرجش کن تا دوباره وارد بانک بشه و یه مجید دیگه دوباره همین کار رو کنه" دیگه متوقف میشه و همه در حال جیغ کشیدن تو خیابون ها میدون بدون اینکه پولی برای خرج کردن داشته باشن، هرچند همه رو حساب دفتری صاحب پولن
13. پس اصولا تو همه ی کشورا وقتی همه میدونن که به اندازه اعتباری که تو حساب بانکیشون هست پولی واقعا وجود نداره چرا حمله ور نمیشن به بانک ها تا پولاشونو بگیرن؟ میدونیم که این هجوم اوردن ها واقعیت داشته، مخصوصا تو صد سال اخیر، و بخصوص بحران مالی اخیر امریکا،چرا نمیان پولشونو بگیرن؟
14. چی باعث میشه که این روند مدام تکرار بشه و مجید های سراسر دنیا به سیستم بانکداری اعتماد کنن؟
یادتونه به بار در مورد "تصویر مشترک" صحبت کرده بودم؟ تصویر مشترک اکثر مردم تو اکثر کشورها نسبت به اینده خیلی روشن و امیدوار کنندست، همین امید نخ اسکناسی هست که دست مردمه، چجوری؟
15.من بانکدار که به شما وام دادم امید دارم که شما بتونی اون ساختمون رو بسازی و در "اینده" پول رو برگردونی، اون مجید هایی که پولشونو میذارن تو بانک همینطورن، و اینو وقتی تو سطح کلان ببینید یعنی اکثر مردم باور دارن در مجموع بدهی ها پرداخت میشه و اعتبارا برمیگرده
16. این باور وجود داره که حتی اگه یه دوره ی زمانی برای یه بیزینسی بد باشه، مجموع بیزینس ها در دوره های زمانی طولانی "سوداور" هستن، "رشد" میکنن و در نتیجه این چرخه میتونه ادامه داشته باشه
فرصت های متعدد و متنوعی که این اعتبار ها ایجاد میکنن شانس برگشت اعتبار رو بالا میبرن
17. البته بیشتر مواقع نه همش! کولپس مالی در اصل زمانی اتفاق میوفته که مردم امیدشونو به سیستم بانکی از دست بدن، از دست دادن این امید میتونه نتیجه تورم سرسام اور باشه مثل المان بعد جنگ اول، یا محدود شدن قدرت اعتبار بخشی بانک ها در نتیجه ترکیدن حباب سرمایه گزاری تو بخش مسکن امریکا
18. ، جزئیات اون دلیل هر چی که باشه تصویر عموم مردم نسبت به اینده دیگه مثبت نیست، رشدی رو توی اینده نمیتونن تصور کنن، اشناست این حالت نه😑،رشد اقتصادی که بتونه از پس پرداخت اعتبارهای داده شده بر بیاد وجود نداره
فرق پول توی دوران سرمایه داری با قبلش همین 3 تاست: اعتبار، رشد و امید
19. دوران قبل از سرمایه داری پول فقط چیزی بود که توی دست معامله گر وجود داشت، این به وجود اومدن "اعتبار" در نتیجه تاسیس بانک ها بود که امکان "رشد" چند برابری رو در نتیجه ی معامله بر اساس پولی که وجود نداره ولی اعتبارش تضمین شده و "امید" به همین رشد چند برابری مبنای این ضمانته
20. و این ابتکار کلی مشکل رو حل کرد، شما برای اینکه خونه بسازین قبل از دوران سرمایه داری باید حتما تمام پول لازم رو همون لحظه بستن قرارداد می پرداختین، و اگه پول نداشتین باید میگشتین دنبال مصالح فروش یا کارگری که یک سال بعد، وقتی خونه ساخته و فروخته شد پولشو بخواد!
21.و همچین چیزی یعنی اون کارگر هم برای خریدن نون باید یه شاطری پیدا میکرد که همین الان پول گندم و اردشو داده باشه ولی یک سال دیگه پول نونی که فروخته بخواد از این کارگر!
پس می بینید که ایده ی Credit که الان عادیه برای ما چه قفل بزرگ و پیچیده ای رو از فعالیت های اقتصادی باز کرده
22. بانک ها، با تامین سرمایه براساس امید به اینده ای که همه اونقدر سود کردن که بدهی هاشونو پس بدن، تمام این موانع رو برداشتن و جهش سرانه تولیدی هر شخص که تقریبا ده هزار سال فریز شده بود رو ممکن کردن، کلی فرصت سرمایه گزاری رو ایجاد کرد و در نتیجه سود خیلی بیشتر از قبل
23. تداوم افزایش این سرمایه گزاری های جدید تونست همچین اعتمادی به وجود بیارن بین مردم که منو شما بعد از چند صد سال به سختی میتونیم باور کنیم بانک ها میتونن کولپس کنن و پولی که تو حساب ما هست بهمون ندن، گرچه این اعتماد ترک برداشته شدیدا تو ایران #کاسپین
24. اینکه قبل از سرمایه داری credit نتونست به این شکل وجود داشته باشه دقیقا برمیگشت به تصویری که مردم از اینده داشتن، اینکه منابع زمین رو ثابت فرض میکردن و افزایش جمعیت رو به صورت تقسیم کردن یه ثروت ثابت به کلی ادم بیشتر از قبل میدیدن
و این طرز فکر نتایجی داشت
25. وقتی یکی فکر میکنه فرداش از امروزش بدتره چرا باید سیلی نفد امروز رو ول کنه و حلوای نسیه فردا رو بچسبه؟ رفتار کاملا طبیعی حتی توی عادت های روزمره وقتی میدونی اتوبوس بعدی حتی از اتوبوس فعلی شلوغ تره معلومه که با هر زوری شده میچپونی خودتو توش
26. بیزینسی که پرداختش موکول به اینده می شد برای اونا یه معامله ی با حاصل جمع صفر بود، اگه امروز گرفتی پولتو بردی، فردا قطعا از امروز بدتره و حتی اگه بخوان توان پرداختشن کمتره
برای مردمی که اینده رو بدتر از امروز میدین امکان نداشت کسی پولدارتر بشه مگر اینکه یه عده فقیرتر بشن
27. تغییر همچین تصویری کاملا تدریجی بود، همه چی بر میگرده به همون مثال معروف کیک اقتصاد، از حدود 500 سال پیش که مصادف بود با کاهش جمعیت شدید اروپا، این کیک "همیشه ثابت" اقتصاد بین تعداد کمتری تقسیم شد و در نتیجه سهم افراد اونقدر زیاد شد که دنبال تحصیل و بیزینس های ریسکی تر برن
28. ، همین باعث شد کم کم رشد اقتصادی اندازه این کیک رو به طرز چشمگیری افزایش بده، ادامه پیدا کردن این رشد کیک باعث شد "تصویر مشترک " مردم که کیک رو همیشه ثابت میدیدن تغییر کنه و در اصل "اعتبار" اختلاف بین اندازه فعلی این کیک با کیکی هست که تو اینده امیدوارن بزرگتر باشه از امروزی
29. این امید به اینده کم کم مبانی فکری رو عوض کرد،همونطور که ادام اسمیت میگه تمایل هر فرد برای اینکه سود شخصیش رو افزایش بده میتونه در نهایت منجر بشه به افزایش سود و ثروت همگانی،از این زاویه بود که فعالیت اقتصادی از اون فرم بد بودن منفعت طلبی خارج شد و به یه بازی برد-برد تبدیل شد
30. من میتونم پولدار بشم بدون اینکه شما الزاما فقیر بشی، و حتی پولدار شدن من تو بیشتر مواقع باعث میشه شما هم پولدار تر بشی، چون کیک اقتصاد بزرگتر میشه و به اندازه سرمایه و اعتباری که داری سهم میبری از قسمت جدید
اخلاقی شدن اصل کسب سود یه نکته ی کلیدی برای توسعه ی سرمایه داریه
31. بر خلاف دری وری های چپول ها که میگن سرمایه دارا یه مشت خون اشام هستن که از کارگرا بهره کشی میکنن و مرتضی پاشایی هم همینا کشتن، اتفاقا سرمایه دارها مفید ترین اعضای جامعه هستن که در نتیجه رقابت با همدیگه مدام کیک اقتصاد رو از طریق مدیریت منابع مالی و انسانی بزرگتر میکنن
32. این کار رو با توسعه کارخونه ها و شرکت ها، سرمایه گزاری روی تحقیقات علمی برای تولید محصولات جدید و افزایش سود و دوباره سرمایه گزاری همین سود توی فرایندی که سود بیشتری تولید کنه
فرق سرمایه با ثروت همینه اصلا، ثروت رو چال میکنی یه جا یا میخریش میذاریش یه گوشه ای، جریان نداره
33. سرمایه در حال حرکت و تولید سود بیشتره از طریق خرج شدن برای یه فعالیت تولیدی هستش
یه دزدی که اموال شما رو میدزده، یا یه اخوند که پول میگیره و در ازاش هیچ خدمات و محصولی که ارزش اون پول رو داشته باشه تولید نمیکنه سرمایه دار نیست، نگهبان پول، همون خسیس، سرمایه دار نیست
34. هنوز خیلی از مردم این ایده ی کلیدی سرمایه داری که " از سود بدست امده از فعالیت تولیدی باید برای افزایش سود بیشتر استفاده کرد" رو درک نمیکنن، چون فکر میکنن خب ته تهش تولید تا یه حدی میتونه افزایش داشته باشه و بعدش ثابته، قناعت و صرفه جویی نتیجه همین طرز فکر ثابت بودنه
35. برای همین تا قبل از سرمایه داری اگه فعالیتی سودی هم داشت به جای اینکه خرج توسعه سود از طریق سرمایه گزاری روی تولید بشه ، خرج قلعه ساختن و جنگ و هزار چیز نا مربوط به خود اون بیزینس سود اور میشد، ولی تو دوران مدرن تولید و سود مدام همدیگه رو تقویت میکنن
36. موفقیت سرمایه داری و اصل سرمایه گزاری سود برای تولید سود بیشتر کم کم باعث شد که سرمایه داری صرفا به یه مدل اقتصادی محدود نشه، اخلاق رو ددوباره تعریف کنه و جزئیات سبک زندگی ما رو تغییر بده تا سود بیشتری تولید کنه، همین که پوشش گسترده تر میشد سودش هم بیشتر و در نتیجه قدرت بیشتر
37. این مثال گرگ هایی که میزنه منو یاد ناتوانی چپول ها و اخوند ها در فهم اهمیت سرمایه گزاری میندازه، واقعا نمیتونن درکش کنن، برای همین ازش متنفرن، نمی فهمن که اون چیزی که باعث میشه این اعتبار بچرخونه چرخ اقتصاد رو همون امید به رشد اقتصادیه که موتورش توسعه ی علم هستش
38. چپولی که یه گوشی ایفون رو 70 گرم فلز میبینه که چند تا کارگر درستش میکنن یعنی قادر نیست ببینه اون روندهایی که باعث میشه یه شرکتی مثل اپل به وجود بیاد و سرمایه جذب کنه و صرف تحقیقاتی کنه که خروجیش بشه این دستگاهی که الان برای همه عادی هست،ولی 20 سال پیش گوشی لمسی کلا تخیلی بود
39. یا دوباره چپول با اون زبون 15 متریش میاد میگه لینوکس و جامعه اوپن سورس حاصل سوسیالیسم و حتی اناارشیسمه!چرا؟ چون پولی نمیگرن و کاری انجام میدن،
این چپول حتی درکی نداره که Consumer رو کی به وجود اورده بوده ، نمی فهمه این نوعی تلاش همون سیستم سرمایه داری برای بازتولید اعتباره
40. به قول شاستی چپول حتی اگه اختلاف سرمایه داری و اونها از فضا هم قابل مشاهده باشه نمیبینه
برای همین بحث کردن با اخوند و چپول بی فایدست، مثل حرف زدن با یه دسته گرگ برای قانع کردنشون که همه ی گوسفند ها رو نکشن و میتونن با پروش گوسفند حتی غذای بیشتری هم تو مدت طولانی تر بدست بیارن
41. اما اینا رو گفتم تا مقدمه ای بشه برای تعریف کردن یه داستان تاریخی و بعد شبیه سازی وضعیت ما، Mississippi bubble که یه مثالی هست از اینکه چطور حکمرانی بد باعث شد فرانسه ای که هم منابع و جمعیت بیشتری از انگلیس داشت هم تعداد سربازا و دانشمنداش بیشتر بود به مرور از انگلیس ببازه
42. کمپانی میسیسیپی ابتدای قرن 18 تاسیس شد تا کلونی های فرانسوی رو تو قسمت جنوبی رودخانه ی میسیسیپی راه بندازه، برای همین هدف هم شهری مثل نیو اورلئان هم تاسیس کرد همین کمپانی، طرح های خیلی وسیعی برای توسعه کشاورزی و شهرنشینی هم اماده کرد
43. برای اینکه بتونه برنامه هایی که داشت رو اجرایی کنه از طریق روابطی که با دربار لوئی پانزدهم و دادگاه داشتن مجوز فروش فروش سهام توی بورس پاریس رو گرفتن تا این برنامه ها تامین مالی بشن، اینجاست که کم کم صحبت اعتبار میاد وسط
44. John Law رئیس کمپانی به طور همزمان رئیس بانک مرکزی فرانسه هم بود، بعلاوه شاه کلی اختیارات برای سیاست گزاری اقتصادی بهش داده بود که عملا مثل وزیر اقتصاد های امروزی هم قدرت تاثیر گزاری داشت
هم قاضی بود و هم فعالیت اقتصادی میکرد و توی سیاست هم وارد بود، برای منم اشناست همچین کسی
45. سال 1717 کمپانی یه طرح توسعه کنار دره های جنوبی رودخونه کنار باتلاق و تمساح و پشه ها ارائه میده که توی فرانسه کلی براش تبلیغ میشه، در حد دوبی، که چه فرصت طلایی هستش و بشتابید که غفلت موجب پشیمانیه!
اتفاقا بیشتر طبقه متوسط و حتی نخبه های جامعه هم باور میکنن این تبلیغاتو
46. هجوم اوردن به خرید سهم و یهو ارزش سهام تو یه مدت کوتاهی چند برابر شد، یه رشد بیت کوین مانندی که خیلی از مردم حتی رفتن خونه و زندگیشونو فروختن، وام گرفتن حتی تا سهام بیشتری بخرن، اما این وضعیت با فروریختن این امید مردم وقتی که یه عده رفتن تمساح ها رو دیدن تغییر کرد
47. اون تصویر سود ده بودن پروژه خیلی زود مخدوش شد و همینطور تعداد کسایی که فکر میکردن سهامشونو زودتر بفروشن تا کمتر ضرر کنن بیشتر شد و در نتیجه سرعت سقوط ارزش سهام هم شتاب گرفت
این یعنی خیلی ها ضرر کردن، به خصوص طبقات قدرتمند جامعه
48. رئیس کمپانی، همون رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، اومد وسط و برای اینکه قیمت افت نکنه دستور داد بانک مرکزی سهام شرکت رو بخره، داستان داره اشنا میشه کم کم نه؟ 😒
بانک مرکزی تا میتونست سهام خرید، چون وضعیت به نقطه ای رسیده بود که شما اگه سهام دستت بود نمیتونستی به کسی بفروشی
49. ولی کار در حدی بحرانی شده بود که حتی بانک مرکزی هم دیگه نمیتونست سهام شرکت رو بخره، تا پول "مردم" اینجوری برگرده مثلا، به معنی واقعی کلمه "هیچ" پولی نداشت بانک مرکزی دیگه!
در نتیجه مسئولی که بیرون از بانک مرکزی مجوز صدور اسکناس میداد وارد عمل شد، همون John Law 😑
50. با این مجوز بانک مرکزی شروع کرد به چاپ کردن اسکناس، انقدر اسکناس چاپ کرد که بتونه تمام سهام کمپانی رو بخره، مردم هم که ضرر کرده بودن باز خیالشون یکم راحت تر شده بود که حداقل یه بخشی از پولشونو دارن پس میگیرن مثلا، در نتیجه تعداد بیشتری رفتن تا سهامشونو بفروشن
51. نتیجش این شد که باز هم قیمت سهام پایین اومد و عملا صفر شد و کمپانی "کولپس" کرد، دست مردم کلی اسکناس بی ارزش باقی موند و دست دولت هم کلی سهام کمپانی که ارزششون "صفر" بود،در نتیجه بانک مرکزی و پول فرانسه هم عملا کولپس کردن، اون موقع دلار نبود، اگه بود میتونید حدس بزنید چی میشد
52. اتفاقی که افتاد این بود که تو یه ساختار غیر دموکراتیک سلطنتی، یه نابغه به تنهایی تونست مدیریت حساس ترین مراکز اقتصادی رو دستش بگیره و یک تنه اون "اعتبار" اقتصاد فرانسه رو ناشی از امید به رشد اقتصادی بود از بین ببره، و نتیجش کولپس مالی بود که منجر به فقر و کولپس اجتماعی هم شد
53. شورش ها شروع شد با یه فاصله ای بعد از مرگ شاه و به سلطنت رسیدن لوئی شانزدهم که خودتون اخر و عاقبتشو میدونید، مرگ بر دیکتاتور و این شعارها
نمیگم این دلیل انقلاب فرانسه بود، ولی هر ایرانی خیلی خوب میفهمه چقدر روندی که استبداد و فساد سیاسی کشور رو به سمت کولپس مالی برد مهم بوده
54. حالا کاری که یه دونه John Law کرد توی فرانسه، یک عدد احمدی نژاد و 5 تا لاریجانی و کلی ایت الله و سردار سپاه و اصلاح طلب دارن تو ایران میکنن. کافیه به ورشکستگی بانک ها و بیمه ها فکر کنید، و به این فکر کنید که چجوری سیستم استبدادی تمام توانش رو گذاشت تا بخش خصوصی رو نابود کنه
55. با سوبسید دادن به بخش دولتی مدام برای دولت بدهی ایجاد کرد و مدام شرکت ها رو به سمت ورشکستگی هل داد، بدتر از اون اینکه دقیقا با همون قدرتی که دولت داشت مجبور میکرد که بانک ها اعتبار پروژه های غیراقتصادی رو تامین کنن و وقتی بدهی بالا می اورد شرکت های زیان ده خودشو میداد به بانک
56. تازه با وجود مالکیت بانک ها، باز هم اجازه بستن و تغییر دادن مدیریت ها و کلا دخالت تو بیزینس این شرکت ها رو نداشتن، بماند که خود بانک ها هم با همین افراد وابسته به استبداد اداره میشن، عملا مالکیت خصوصی هم زیر سوال بردن!
هدفمندی یارانه، طرح سلامت و کلی افتضاح دیگه هم اضافه کنید
57. برای همین میگم شما چه بیرون بیاید چه نیاید این سیستم دیگه از مرحله تعمیر و نگهداری عبور کرده و خیلی زود کولپس میکنه از نظر مالی، حالا اینکه فرق اومدن به خیابون با نیومدن چیه رو میتونید از اینجا بخونید
External Tweet loading...
If nothing shows, it may have been deleted
by @davezarei view original on Twitter
58. اینا رو گفتم، خودتون قطعا میتونید نتیجه گیری کنید ازش،بزارید یه مثال از وقتی که یه دولت سعی میکنه بدهی هاشو به خارجی ها نده هم بزنیم
کشور دوست و برادر مصر، که کم خیالباف نداره و مثل مردم ما اونجا هم تعداد زیادی تو درک قواعد زندگی تو دوران بعد از عصر کشاورزی مشکل داشتن و دارن
59. هم انگلیسی ها هم فرانسوی ها به دولت مصر وام هایی دادن برای اینکه بیزینسی راه بندازه و وام رو با سودش پس بده، اولین بیزینسی هم که شدیدا موفق بود و باعث شد اعتمادشون جلب بشه تا اون پول ها رو بدن همین کانال سوئز معروف بود
60. منتهی همونطور که میتونید حدس بزنید بقیه وام ها تو فعالیت های اقتصادی مناسبی خرج نشدن و مدام بدهکاری دولت مصر بیشتر شد و تحت فشار وام دهنده ها مدام اختیارات دولت مثل اداره گمرکات یا حتی حصول مالیات رو میداد به شرکت های خارجی وام دهنده، درست مثل قاجار منتهی تو ابعاد بزرگتر
61. بالاخره طاقت ناسیونالیست های مصری طاق میشه و شورشی می کنن سال 1881 و دولت رو دستشون میگیرن و یک طرفه تمام بدهی های دولت رو پرداخته شده اعلام میکنن! از همین دری وری ها که با خون کارگرای مصری بدهی ها پرداخت شده، استقلال، ازادی و ...
احمقانست ولی واقعیه
62. جدای مسائل حقوقی، همچین چیزی برای دولت هایی که هیات حاکمه و نماینده های مجلسشون سهام داشتن تو اون کمپانی های وام دهنده اصلا قابل تحمل نبود، به خصوص بریتانیا، در نتیجه با فشار کمپانی ها، ارتش بریتانیا حمله میکنه به مصر و تا بعد از جنگ جهانی دوم مصر تحت قیومیت بریتانیا میمونه
63. خواستم همچین سربسته بگم حواستون به گندهایی که ج.ا تا حالا بالا اورده و هزینه هایی که ایجاد کرده باشه، اینا بدهی های همه ی ماست و فکر اینکه با انقلاب کردن اینا پاک میشه خود به خود رو از ذهنتون بندازید بیرون، با انقلاب کردن فقط جلوی چند برابر شدن بدهی گرفته میشه
64. امیدوارم علاقه مند شده باشید به این موضوع، نوشته ها و چارت ها از کتاب Homo Sapiens انتخاب شده بود، چون نریتیوشو خیلی جالب تر بود از کتاب های اقتصادی، ولی برای مطالعه روی Credit باید حتما کتاب فون میزز رو بخونید
65. کتاب فون میزز حدود صد سال پیش به المانی نوشته شده، متن نسخه های قدیمی موجودش واقعا با ترجمه انگلیسی زخمی شده، خود من یه نسخه ی دیگه ازشو خوندم از Robert Murphy که کلی اصلاحات توی متن داشت و تکنیکال نوت هم داشت که خیلی به من بی سواد کمک کرد، برای همین اونو پیشنهاد میکنم.
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#مجموعه_توئیت Treuhandanstalt
خصوصی سازی شرکت های دولتی المان شرقی بعد از اتحاد دو المان
1.بعد از اتحاد دو المان طبق توافقات طرفین اداره ای تاسیس شد به نام Treuhandanstalt که ترجمه تحت الفظیش میشه Trust Agency و به Treuhand مشهوره تو ادبیات سیاسی المان، توضیحاتی که میخونید از چندین منبع پراکنده تهیه شده که مهمترینش مقاله ای هست که با زحمت دوست عزیزی بدست من رسید.
2. قضیه اینه که تحت فشار های خارجی دولت المان شرقی مذاکراتی رو برای اتحاد با المان غربی شروع کرد، اینکه چطوری به این مرحله رسیدن رو مطرح نمیکنم چون از بحث منحرف میشیم،فرمول همیشگی، اقتصاد کمونیستی کار نمیکنه، مردم ناراضی میشن و شهید میدن تا امنیتی ها کوتاه بیان و مذاکره کنن
تو این #مجموعه_توئیت توضیح میدم چطور FSB از منابع مردم روسیه برای کنترل افکار عمومی همین ملت استفاده میکنه و این دستگاه عظیم تبلیغاتی چطوری کار میکنه و چقدر هزینه برمیداره
1. یکی از تفاوت های اصلی FSB با KGB در این هست که FSB تاکید داشت خودش رو موجه نشون بده و از این کلیشه های مربوط به شوروی خارج کنه اسم خودش رو، برای این کار هم هرچقدر هزینه بود کرد
کلی فیلم و سریال و کتاب سفارشی برای ترمیم چهره ی همچین نهاد اطلاعاتی تولید شده تا الان
2. تلویزیون های روس فقط فیلمای رمانتیک و تبلیغ ویتامین C پخش نمیکنن، بلکه قسمت عمده ای از داستان های فیلم ها و سریال ها تمرکز ویژه دارن روی قهرمان سازی از روی مامورهای اطلاعاتی، اینجا چند تا نمونه از سریال ها و داستانشونو نوشته که در ادامه با هم میخونیم و میخندیم 😂🍻
چطور بعد از فروپاشی شوروی KGB خودش رو بازسازی کرد؟
سرویس امنیت فدرال ( FSB ) چطور استبداد رو به روسیه برگردوند؟
بازگشت امنیتی ها بعد از یه حکومت استبدادی مهلک ترین سم برای دموکراسی نوپا هست، تو این مجموعه توئیت سعی میکنم توضیح بدم یه نمونه واقعی و تاثیرشو
1. اسکرین شات هایی که مشاهده میکنید بخش هایی از کتاب The New Nobility هست که دو تا از ژورنالیست های شجاع روس نوشتنش، Andrei Soldatov و Irina Borogan
کمتر کتابی در این سطح و با این جزئیات در مورد FSB مثل این کتاب پیدا میکنید
میتونید از Libgen.io دانلودش کنید
2. همین اولش برای اون هایی که تا نفهمن KGB و FSB مخفف چه کلماتی هستن خوابشون نمی بره توضیح میدم که اینا مخفف دو تا عبارت روسی هستن
کمیته امنیت کشور Komitet gosudarstvennoy bezopasnosti(Кгб )
و سرویس امنیت فدرال Federal'naya sluzhba bezopasnosti (Фсб )
فروپاشی مالی شوروی چطور رخ داد؟
چرا شوروی نتونست مثل چین استبدادشو حفظ کنه ولی توسعه اقتصادی هم داشته باشه؟
#مجموعه_توئیت طولانی هستش ولی اخرش یه سورپرایز هم دارم که خستگی رو از تن کسایی که به اخرش برسن در بیاره 😉✌️
1. اسکرین شات ها و مطالبی که در مورد شوروی و چین میخونید از کتاب The Struggle To Save The Soviet Economy نوشته ی Chris Miller برداشته شده، و مطالبی که در مورد ایران مینویسم صرفا تحلیل شخصی خودم هستش، نه علم جامعه شناسی نه اقتصاد گروگان من نیستن
2. فروپاشی مالی در مورد مجموعه اتفاقایی بود که اواخر دهه 80 کسری بودجه شدیدی به وجود اوردن
البته شوروی همیشه برای برای اینکه بین دخل و خرجش یه بالانسی ایجاد کنه مشکل داشت،این روی کاهش کیفیت زندگی مردمش مستیقما اثر داشت، کمبود مواد غذایی یه مشکل دائمی توی 70 سال حکومت کمونیستی بود