برای درک بهتر و تاثیر هشتگ #تحریم_کالا باید اول این موضوع را بدانیم که اساسا #بازار چیست و چگونه ارکان بازار از جمله مردم قدرت تصمیم سازی دارند,
مردمی که بخش تقاضا را شکل میدهند.
علم اقتصاد تبدیل به امری اجتماعی شده است و مردم درمورد آن کنش اجتماعی دارند. #رشتو
1)
آدم اسمیت در کتاب ثروت ملل به مزیت نسبی اشاره کرده بود.
او اعتقاد داشت که هرگز نباید چیزی را بسازید که میتوانید با قیمت ارزانتر بخرید.
تمام اصناف به یکدیگر نیاز دارند و به سراغ هم میروند .
بقال , نجار, نانوا و خیاط ...
2)
این سرآغاز بحث ما است که چگونه حاکمیت مسبب انحصار است و صنعتی مانند خودروساز چرا اصولا زیان ده است که پاسخ روشن است چون دیگران ارزانتر تحویل میدهند و بهره وری معنا دارد.مردم باید بدانند که تصمیم سازان کشور مقصر اصلی این شرایط هستند و دلالان درحال موج سواری.
3)
مردم باید هزینه تصمیمات انحصارگراینه را با حضور در صحنه بالا ببرند . موج اعتراض نباید به بیکاری باشد باید به سمت انحصار باشد.
چرا هیچ تجمعی بر ضد انحصار و خودروسازان شکل نمیگیرد انهم درجایی که مردم همه ذی نفع هستند, حرکتی صورت نمیگیرد.
جواب ساده است , مردم زیر پروپاگاندا هستند
4)
در اقتصادسیاسی چند نظریه وجود دارد
از جمله نظریه انتخاب عمومی و انتخاب جمعی
Collective choice
Public choice
در بحث انتخاب عمومی سیاستمداران در موقع تصمیم گیری منافع فردی خود را در نظر دارند یا به اصطلاح رانت جو هستند.
در مقابل
5)
نظریهٔ انتخاب جمعی مربوط به چگونگی رابطهٔ فرد و اجتماع میباشد.مرز فرد با اجتماع در اینجا تقریبا یکی میشود و یک فرد در منافع و وجوهات اجتماعی شریک است.
نظریه اولسن (theorem of collective action)
در مقابل نظریه بوکانان در این زمینه میگوید;
6)
در گروه بزرگی که پرداخت سهمیه ی فرد , تاثیر محسوسی در کل گروه یا نفع و ضرر شخصی افراد دیگر گروه ندارد , تا اجبار و تشویقی از بیرون اعضای گروه را وادار نکند که در جهت نفع مشترکشان عمل کنند , قطعا آن منفعت جمعی حاصل نخواهد شد.
نکته ای که وجود دارد اینست که
7)
برای یک پدیده ی اجتماعی و یا یک حرکت برخواسته از اجتماع , ضرورتا یک توضیح عام و ثابت وجود ندارد.تغییر موقعیت یک پدیده خاص , نوع و وزن متغیر های توضیح دهنده ان را نیز تغییر میدهد.متغیر های موجود در هر موقعیتی به نوبه خود سهمی در توضیح یک پدیده اجتماعی برعهده میگیرند.
8)
حال ان پدیده اقتصادی سیاسی باشد و یا صرفا اجتماعی.
دراینجا باید به خط مشی عمومی نیز دقت شود تا پی برد که سیاست گذاران عمومی در چه جهتی گام نهاده اند.مردم بایددر ابتدا مشکلات را در اینجا جستجو کنند و با اعتصاب اجازه برقراری قوانینی برخلاف میل انها(یعنی اجتماع ساکن در ان)راندهند
9
مانند قوانینی که انحصار گرایی را امکان پذیر میکند.
سوال مهمی که مطرح میشود اینست که اساسا
سیستم خط مشی گذاری عمومی (در اینجا حاکمیت) بر چه اساسی قوانین را پیشنهاد و بنیان میکند.
برای منافع گروهی حاکم یا منافع گروهی اجتماع.
برای سود #ژن_خوب ها یا مردم عادی؟
10)
اگر مردم باید قوانین اجتماعی را براساس قراردادی با حاکمیت بپذیرند,همین مردم دراین ساختار توانایی زیرپا گذاشتن این قوانین را نیز دارا هستند.
قدرت حاکمیت از طرف مردمی است که در این اجتماع ساکن است.
باید بدانیم که نقش طبقه های اجتماعی چه تاثیری در این خط مشی سازی ها دارد
11)
آیاسیاست ها به سمت انحصار بوده یا در جهت بازار رقابتی برای منافع مردم.در نظر داشته باشید که مفهوم طبقه اقتصادی با مفهوم طبقه اجتماعی متفاوتست.
زمانی میتوان از تاثیر و نقش تعیین کننده در عرصه جامعه و خط مشی گذاری عمومی صحبت به میان اورد که طبقه اقتصادی تبدیل به طبقه اجتماعی شود
12
طبقه اقتصادی یک category است یعنی اینکه مجموعه ای از افراد که موقعیت طبقاتی مشابه دارند و نسبت به منافع مشترکی که دارند شناختی ندارند اما طبقه اجتماعی به یک گروه شباهت دارد.
13
از نظر وِبِر , طبقه اقتصادی مجموعه ای از افراد است که موقعیت مشترکی در بازار دارند بنابراین از منابع اقتصادی و فرصت های زندگی مشابهی برخوردارند.
مردم باید در سیاستگذاری های کلان نقش بازی کنند نه اینکه علاج حادثه بعد از اتفاق کنند.
14
طبقه های بالاتر در اقتصاد قدرت تاثیرگذاری بیشتری بر تصمیمات دارند بهمین علت قدرت گرفتن این طبقه تاثیرگذار ,برای حاکمیت ها خطرناک است.
چون قدرت تصمیم سازی را کمتر کرده و قدرت مردم در اقتصاد بازار را بیشتر میکند.
15
استبداد نوین مدیریت وحشت میکند . در همه ابعاد سیاسی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی لولویی از تصمیمات گروهی اجتماع میسازد و با پروپاگاندای رسانه ای شروع به تبلیغ ناکارامدی تصمیمات اجتماعی میکند.
اگر جنبشی برای تحریم کالا باشد , بیکاری فرزندانش را بر سر نیزه میکنند و اگر
16
اگر جنبشی مدنی باشد , بحث امنیت ملی را به پیش میکشند.روشی که از دوران هیتلر با اتش گرفتن رایستاگ پایه گذاری شد.
اصولا حکومت ها نوعی مغالطه در اقتصادسیاسی بنام مهره های شطرنج را توسعه میدهند
برای توضیح این مغالطه باید گفت;
17
برخلاف مهره های شطرنج , انسان ها تمایلات , ارزش ها و اهداف ترجیحی خاص دارند که ممکن است با تجربیات جامعه در تضاد باشد و حتی ان را خنثی کنند.علاوه بر این ,تجربیات اجتماعی هرقدر هم که ارزشمند باشند هزینه های اجتماعی و اقتصادی دارند.
که جامعه باید بتواند این هزینه را پرداخت کند.
18
از انجایی ک مردم مانند مهره شطرنج بی جان نیستند هر تلاشی برای استفاده از مردم برای اجرای طرح های بزرگ (اقتصاد مقاومتی و طرح های انحصارگرایانه مانند خودرو) نه تنها نمیتواند موفقیت امیز باشد بلکه منجر به فاجعه میشود(چیزی که حاکمیت پنهان میکند).
19
زیرا نه مصرف کننده (مردم) تمایلی به هزینه کردن دارد و نه سرمایه گذار رغبتی برای سرمایه گذاری.
پس قدرت اجتماعی در اینجا از طرف یکی از اضلاع بازار که مصرف کننده است خود را نمایان میکند.
20)
بازار به اختصار از خریداران و فروشندگان یک کالا تشکیل میشود که شامل 3 عنصر اصلی میباشد.
عرضه , تقاضا و قیمت
این 3 جزء به یکدیگر وابسته و جدا نمیشوند.
عرضه صرفا میزان کالای در دسترس نیست, بلکه به تصمیمات فروشندگان برای ارائه این کالاها جهت فروش به قیمت معین گفته میشود.
21
تقاضا نیز میتوان گفت کنشی اجتماعی است یعنی اعلامی بالقوه در نهان خریدار.
قیمت هم توافق بین فروشنده و خریدار است.
در مجموع این 3 جزء یک الگوی بنیادی است.
بازار نظامی یکپارچه از مبادلات است و هر تعاملی بر معامله ای دیگر اثر میگذارد.
22
حالتی که در معامله به حالت کمیابی مشهور است , هر معامله به هزینه ی سایر گزینه ها , کنشگران و کالاها یا رفع نیاز ها انجام میشود.از طریق همین نظام پیچیده مبادلات است که منابع اقتصادی تخصیص داده میشود و تکلیف پرسش های اقتصادی از این دست که
23
که چه چیزی چگونه و برای چه کسی باید تولید شود, مشخص میشود.
یعنی این خریداران هستند که در نقطه پایان تعیین کننده هستند.
(باز هم در اینجا این مغالطه را به خاطر بیاورید که میگویند تحریم کردن بی اثر است و قدرت مردم را ناچیز میپندارند)
24
کنشگران بازار به دنبال منافع شخصی هستند اما مناسبات بازار و اساسا کل بازار غیر شخصی هستند.مناسبات مبادلاتی بازار تنها مادامی که معامله در جریان است, دوام دارد. خریداران نیز جز بر مبنای قیمت بین فروشندگان تفاوتی قائل نمیشوند.
25
نقش قیمت در حقیقت آشتی دادن منافع رقابت جویانه از طریق توافق بر سر قیمت است.منافع کنشگران بازار از طریق توافق قیمتی حاصل میشود و بیانگر تعادل در این بین میباشد.
در حقیقت مفهوم قیمت یک سازوکار است که بی طرفانه عرضه و تقاضا را به تعادل میرساند.
26
اما آیا امروز طرفین معامله منافعی از جهت این سازوکار به دستشان میرسد؟
ایا نقش قیمت در کالاهایی همچون خودرو ,طلا و سایر اجناس مردم را متنفع میکند و انها راضی هستند که اینگونه بازار ملتهب است؟!
بازار به وسیله قیمت هماهنگ میشود
27
درواقع بازار یک موسسه نیست که ثبات و دوام داشته باشد ; ساختار تشکیلاتی وهمچنین دارای مقررات و قوانین رفتاری نیست.
بازار تبیین کننده سلسله مبادلات گسترده است که سازوکار قیمت , میانجی و هماهنگ کننده ی این مبادلات است.
28
این بازار خود را با علائم قیمتی تنظیم میکند و نه دستور صادره از راس قدرت.پس نتیجه میتوان گرفت اگر جزء خریدار در اینجا مردم ,خریدی نکند تعادل بهم میخورد.پس نقش قیمت دوباره برجسته شده و بعنوان متعادل کننده بازار وارد میشود که در اینجا کاهشی است.
29
وقتی از تحلیل بازار صحبت میکنیم باید به سراغ ریکاردو رفت کسی که در ابتدای قرن 19 کتاب اصول اقتصادی سیاسی و مالیات را منتشر کرد و بنیان بازار را تحلیل کرد و در انجا به نظم فنی بازار اشاره کرد.کاری که ادام اسمیت پیش از او نکرده بود.ریکاردو به دنبال تحلیل شرایط عمومی بازار بود .
30
او ریشه تهدیدات ثبات اقتصادی را خارج از نظم بازار جستجو میکرد .این تهدیدات از عواملی مانند جنگ , وقایع طبیعی و یا مداخلات سیاسی ناشی میشد.
در ایران مداخلات سیاسی را از نوع داخلی و نه خارجی در اقتصاد را میتوان به وضوح شاهد بود.
31
در بازاری که با رقابت و بازی عرضه و تقاضا تنظیم شده است , بحران های داخلی ای از قبیل انباشت تولید و عدم تقاضا (مصرف کننده) تداوم ندارد اما شرایط امروز ما کاملا متفاوت است.
32
مردم تصمیم میگیرند خرید نکنند و بازار نیز تعادل نداشته و بیشتر نامتعادل میشود پس در داخل کشور (سیستم) دچار بحران تعادل در بازار میشود , مردم سرخورده از عدم تعادل و عدم انتفاع از بازار به این نتیجه میرسند که سر سگ در دیگ بجوشد, تصمیمی بسیار خطرناک.
33
راضی به ضرر خود میشوند تا ارکان دیگر بازار نیز ضرر کنند و پا بر قوانین اجتماعی میگذارند که بین خود و حاکمیت منعقد کرده اند و
در ان مقطع حاکمیت برای فروکش کردن بحران شروع به فعالیت های سیگنال دار دربازار میکند اماتاانحصار وجود دارد نمیتواند به نفع مطلوب این سیگنال هارانشان دهد
34
عدم خرید تنها کالایی مانند خودرو از بازار در ایران تاثیر شگرف بر تولید ناخالص داخلی ایران و ضربه به شاخص های کلان اقتصادی میزند, بیکاری را رشد میدهد و در نهایت همانطور که در بالا گفته شد به دیگر بازارها سرایت میکند.
35
اقتصاد جمهوری اسلامی در منجلاب انحصاری افتاده است که تمامیت خود را در حصار گرفته است و مغالطه بازان مردم را از قوانین بازار میهراسانند تا انحصار خود را بسط و توسعه بیشتری دهند.
36
پایان
(منابع در ادامه خواهد امد از وقت گذاشتن شما عزیزان ممنونم, غلط املایی اگر بود ببخشید)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
با اقتصاد بصورت شوخی برخورد میشود و فکر میکنند اقتصاد خم رنگ رزی است , خیر اقتصاد پروسه است.
هر ۱۰% رشد نرخ #ارز باعث افزایش 2% نرخ #تورم خواهد شد و هر 1 میلیون کاهش صادرات نفت باعث کاهش 2% رشد اقتصادی میشود.
تیم اقتصادی دولت برای شرایطی بسته شده بود که برجام برقرار بود و امریکا حضور داشت.امروز استراتژی متفاوت شده است چون شرایط سیاسی فرق کرده است پس رئیس بانک مرکزی تغییر میکند تا استراتژی جدید را بنیان نهد.یعنی دولت به این نتیجه رسیده است که مشکلات را از پایه حل کند و هزینه بدهد.
2
ابتدا از موسسات مالی شروع شد و حال به تجمیع بانک ها رسیده است و درحال اجرای قوانین ضد پولشویی است.تغییرات در عملکرد کارت خوان ها و ایجاد محدودیت در کدهای دستوری از طریق موبایل ها در ادامه همان سیاست بود که با دخالت حاکمیت دربرنامه دولت (پول پاشی بین سپرده ها) به انحراف کشیده شد
3
در شرایطی که اعتماد به پول ملی رنگ باخته است,
(وارد بحث اعتماد عمومی نمیشوم ) و بر اساس رفتار اقتصادی در گذشته , ترس از رشد قیمتها همواره رفتار مصرف کننده را کنترل و به سمت افزایش سوق داده است. هر کدام از مصرف کنندگان ایرانی با یک محاسبه ساده سود و زیان
2
در مواجهه با افزایش قیمت نه تنها از تقاضا کم نمیکنند بلکه منجر به افزایش تقاضا نیز میشوند. مصرف کننده احتمال برخورداری از منفعت را در این اقدام بیشتر از هماهنگی با سایر مصرف کنندگان میداند.
3
بازخوانی یک پرونده #سودسپرده
پس از کاهش دستوری سودسپرده ها در شبکه بانکی این اخطارها به حاکمیت کشور داده شد که با شعارهای پوپولیستی و صرفا دستور از لایه قدرت, نمیتوان اقتصاد را اداره کرده و اقتصاد وارد زنجیره ای از بحران میشود.
بحرانی که در یک سال اخیر شاهد ان هستیم #رشتو
1
دولت های دوم در جمهوری اسلامی چون تثبیت میشوند و در دور اول امکان دارد به موفقیت هایی رسیده باشند ,مغرور از قدرت میشوند و اشکالات اساسی را فراموش میکنند.این اشکال را در دوره های مختلف میشود دید.
دولت ها بدون توجه به انتخابات بعدی اقداماتی انجام میدهند برخلاف نظر کارشناسان.
2
زمانی که تصمیمی در اقتصادکلان کشور گرفته میشود باید دید این پروسه در چه زمانی با چه فروضی و با کدام اهرم ها قرار است اجرا شود .
و اساسا ایا در این سیستم اجرایی ما دارای افراد و نهادهایی هستیم که بتوانیم برنامه اقتصادی را اجرا کنیم؟
ایا راهبر توانایی کنترل پروژه را دارد؟
3